تقریباً تمامی امروز را خوابیدم. از دوستانم دوری می کنم چراکه رنج قلب مرا؛ آنطور که خودم درک می کنم، نمی دانند و هیچ تلاشی برای درکش هم نخواهند کرد. شاید دیگر از دست دادن آنها برایم سخت و سهمگین هم نباشد. کسی که بارها و بارها از دست داده است، به از دست دادن عادت می کند.
فردا دوباره رفت و آمد به مدرسه و اداره شروع می شود، اما اینبار قصد دارم شروع کنم به درس خواندن؟ تنها مفری که می توانم پیدا کنم همین درس خواندن و ورود دوباره به دانشگاه است؟ تنها چاره ای که دارم در این زمان اندک؟ فکر میکنم تنها راهی که دارم همین است. شروع دوباره ی درس خواندن، بی اندیشه ی عشق و رهایی...
گاه نوشت های یک آبی/بنفش...برچسب : نویسنده : iblueviolete بازدید : 60