در بیست و سه سالگی تصمیم گرفتم ماه رمضان را روزه بگیرم تا لاغر شوم. همین چند مدت قبل موهام را رنگ کردم تا کمی تغییر کنم و از طرفی موهای سفیدم، قهوه ای شوند. همین روزها نگرانِ وضعیت استخدامی ام هستم و کم دانشی مرا می ترساند و وضعیت کشور و انتخابات نگرانم می کنند و باعث می شوند به فکر فروروم. این نگرانی ها نشانی از بزرگ شدن دارد و بیش از همه مشکل بابا و مامان را مشکل خودم می دانم و حس می کنم غمگین، تنها و شکسته هستند. این بزرگ شدنِ ترسناک را تنها با بودن کلمات نزدیک و دستهای دور تو تحمل میکنم و حتی از جریان داشتن همه ی اینها لذت می برم.
برچسب : نویسنده : iblueviolete بازدید : 71